زبان بلژیک


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : پنج شنبه 4 مهر 1392
بازدید : 115
نویسنده : شروین اشرفی

بلژیک (به فرانسوی: Belgique)‏ با نام رسمی پادشاهی بلژیک (به هلندی: Koninkrijk België)‏، (به فرانسوی: Royaume de Belgique)‏ (به آلمانی: Königreich Belgien)‏ کشوری در غرب اروپا و یکی از اعضای اتحادیه اروپا است. پایتخت آن بروکسل است.

بلژیک در شمال با هلند، در شرق با آلمان، در جنوب شرقی با لوکزامبورگ، در جنوب با فرانسه و از شمال غربی با دریای شمال مجاور است. خط جدایی فرهنگی ژرمن‌ها و رومی‌زبانان از میانه‌های کشور بلژیک می‌گذرد.

در ۶۰٪ از مناطق بلژیک، زبان هلندی (گویش فلاندری) صحبت می‌شود و فرانسوی در ۴۰٪ مناطق جنوبی مثل والونی صحبت می‌شود و در منطقه پایتخت (بروکسل) هر دو زبان در نهادهای دولتی رایج است. کمتر از ۱٪ مردم بلژیک آلمانی‌زبان‌اند و در شرق کشور زندگی می‌کنند. این گوناگونی زبانی تاکنون باعث تنش‌های سیاسی بسیاری در کشور بلژیک بوده و در دوره‌هایی همچنان یکپارچگی این کشور را تهدید می‌کند.

نام بلژیک از نام لاتین که برای اکثر بخش‌های شمالی منطقه گُل‌نشین استفاده می‌شد یعنی «گاولیا بلژیکا» گرفته شده‌است. این نام لاتین خود برگرفته از گروهی از قبایل سلت است که قبیله بلژها نام داشتند. به لحاظ تاریخی، بلژیک قسمتی از کشورهای فروبوم بوده که شامل هلند و لوکزامبورگ نیز می‌شده‌است و پیشترها نواحی گسترده‌تری را نسبت به گروه کشورهای بنلوکس امروزی دربر می‌گرفته‌است.

بلژیک از اواخر سده‌های میانه تا سدهٔ هفدهم، کانون بازرگانی و فرهنگی پر رونقی به شمار می‌رفته است. از سدهٔ شانزدهم تا انقلاب بلژیک در سال ۱۸۳۰ و جدایی این کشور از هلند، بلژیک محل جنگ‌های بسیاری بین قدرت‌های اروپایی بود و به همین دلیل با عنوان «میدان جنگ اروپا» لقب گذاری شده بود. اخیراً بلژیک عضو برجسته‌ای از اتحادیه اروپا به شمار می‌رود و میزبان تعدادی از نهادهای اتحادیه اروپا و سازمان‌های بین‌المللی از جمله ناتو است.

چالش دوزبانگی[ویرایش]

بلژیک به علت دوزبانگی کشور همواره با بحران وحدت و هویت روبروست. گرچه اختلافات بیشتر در ظاهر، جنبه زبانی و فرهنگی دارند، ولی در دهه‌های اخیر مولفه اقتصادی نیز بیش از پیش در آنها عمده شده‌است.

در فلاندر حزب ناسیونالیست «ائتلاف نوین فلامن» که هدف نهایی‌اش تجزیه بلژیک است، در سال ۲۰۱۱ بیش از ۳۰ درصد آرا را کسب کرد و در والونی، سوسیالیست‌ها که به شدت خواهان ادامه موجودیت بلژیک هستند، با آرایی مشابه پیروز انتخابات شدند.

پس از تشکیل بلژیک در سال ۱۸۳۰، زبان فرانسوی زبان رسمی و اداری و آموزشی این کشور بود و زبان هلندی فلاندری‌ها (فلامن‌ها) تنها در مدارس ابتدایی تدریس می‌شد. به تدریج در میان فلاندری‌ها جنبشی برای ارتقای موقعیت زبانی خود و شکست اقتدار زبان فرانسه در بخش‌های مختلف شکل گرفت که اوج موفقیت آن مجازشدن مدارس دوزبانه در سطح متوسطه بود.

این جنبش در اواخر سده نوزده متعاقباً بسیج اقلیت فرانسوی‌زبان مقیم در منطقه فلاندر را به دنبال داشت که نگران از دست‌رفتن امتیازات خود در میان اکثریت فلاندری‌ها بودند. روند خودیابی هویتی و زبانی فلامن‌ها سال ۱۹۳۰ با ایجاد دانشگاه خنت در فلاندر که تنها به زبان هلندی در آن تدریس می‌شد نقطه عطف تازه‌ای پیدا کرد.

کشمکش‌های زبانی و فرهنگی دو بخش بلژیک در پیش و پس از جنگ‌های اول و دوم جهانی خود را در انواع یارگیری‌های منطقه‌ای به نمایش گذاشت.

به ویژه در دوران جنگ جهانی دوم، بخش‌هایی از فلامن‌ها اتحاد با آلمان نازی را حربه‌ای برای مقابله با سلطهٔ فرهنگی، زبانی و سیاسی فرانسوی‌زبان‌ها یافتند و چالش میان دو جامعه بیش از پیش عمیق شد.

تا نیم قرن پیش بخش والونی بلژیک با صنایع فولاد، زغال سنگ و نساجی حرف اول را در تولید ناخالص ملی این کشور می‌زد و فلاندری‌ها با کشاورزی و دامداری خود سهم عمده‌ای در این اقتصاد نداشتند. در دهه‌های گذشته اما فلاندری‌ها توانستند با تمرکز بر صنایع پتروشیمی و خدماتی، با به کارگیری بنادر و با سودجستن از نیروی کار ارزان، به گونه‌ای چشمگیر سهم اساسی را در اقتصاد بلژیک از آن خود کنند.

همزمان، صنایع سنگینی همچون فولاد و زغال‌سنگ روز به روز نقش محوری خود را در اقتصاد از دست دادند و از این رهگذر سهم منطقه والونی نیز در اقتصاد بلژیک به تدریج کمتر شد. اصلاحات و نوسازی اقتصادی نیز نتوانسته عقب‌ماندگی والونی را جبران کند.

سال ۱۹۶۲ برای اولین بار ساختار کشوری بلژیک بر اساس سه حوزهٔ زبانی تعریف شد: حوزه فلاندری‌ها (با بیش از ۶ میلیون نفر جمعیت)، حوزه والونی‌ها (با نزدیک به ۴ میلیون نفر جمعیت) و حوزه آلمانی‌زبان‌ها با جمعیت معادل ۷۰ هزار نفر. بروکسل که به لحاظ تقسیمات کشوری به منطقهٔ فلاندر تعلق دارد، دوزبانه ماند.

در حالی که ۵۰ درصد فلاندری‌ها زبان فرانسوی را به خوبی صحبت می‌کنند، والونی‌ها با اشاره به خصلت جهانی‌بودن زبان فرانسوی، خود را بی‌نیاز از یادگیری زبان فلاندری‌ها می‌دانند و تنها ۱۰ درصد آنها قادر به تکلم به این زبان هستند.

تاریخ[ویرایش]

نوشتار اصلی: تاریخ بلژیک

بیش از دو هزار سال پیش، ناحیه‌ای که اینک بلژیک خوانده می‌شود، دارای جمعیت زیادی بوده و تنش‌های فرهنگی و سیاسی فراوانی را شاهد بوده‌است. اولین حرکت مستند شده مردمی تصرف منطقه توسط جمهوری روم، در قرن اول بعد از میلاد مسیح بود که تا سدهٔ پنجم توسط آلمانی‌ها، فرانکها ادامه پیدا کرد. فرانکها پادشاهی مروونژیان را تثبیت کردند که در سدهٔ هشتم پادشاهی کارولنژیان نام گرفت. در طی قرون وسطی، کشورهای فروبوم به چندین ایالت فئودال کوچک تقسیم شدند. بسیاری از آنان در طی قرون چهاردهم و پانزدهم توسط خاندان برگندی با عنوان هلند برگندین متحد گشتند. این ایالات در قرن پانزدهم استقلال بیشتری یافتند و پس از آن ایالات هفده گانه نام گرفتند.

ایالات هفده‌گانه (نواحی نارنجی، قهوه‌ای و زرد رنگ) و ناحیه تحت فرماندهی اسقف Liège (منطقه سبز). برای توضیحات دقیق تر ایالات هفده گانه را مشاهده کنید.

تاریخ بلژیک را می‌توان از قرن شانزدهم از تاریخ اسکاندیناوی تفکیک کرد. جنگ هشتاد ساله (۱۶۴۸-۱۵۶۸)، ایالات هفده گانه را به جمهوری هفت ایالات متحده در شمال و هلند جنوبی در جنوب تقسیم کرد. ایالات جنوبی توسط هابسبرگ اسپانیایی، آستریایی با موفقیت قانونگذاری شد. تا زمان استقلال، هلند جنوبی توسط بسیاری از متصرفان فرانسوی بازدید شد و محل بسیاری از جنگهای فرانسه – اسپانیا و فرانسه - استریا در قرون هفده و هجده بود. در پی جنگهای انقلاب فرانسه: نبرد ۱۷۹۴ در جنگهای انقلاب فرانسه، مناطقی از اسکاندیناوی که هرگز تحت اختیار هبسبرگ نبودند، مانند اسقف ارباب توسط فرانسه اشغال شدند و نقش اسپانیایی‌ها و استریایی‌ها در منطقه پایان یافت. الحاق مجدد اسکاندیناوی پادشاهی متحده هلند در پایان اولین امپراطوری فرانسه در ۱۸۱۵ اتفاق افتاد.

انقلاب ۱۸۳۰ بلژیک موجب تثبیت استقلال کاتولیکها و بیطرف شدن بلژیک تحت حکومتی موقتی شد. از زمان انتصاب لئوپولد اول به عنوان پادشاه در سال ۱۸۳۱ بلژیک دارای یک نظام سلطنتی قانون اساسی و دموکراسی پارلمانی شد. در میان دوره استقلال و جنگ جهانی دوم، سیستم دموکراتیک از حکومت معدودی از ثروتمندان ناشی گشت که با دو حزب اصلی مشخص می‌گشتند. کاتولیکها و لیبرال‌ها، برای دستیابی به یک سیستم هماهنگ که سومین حزب را شامل می‌شد، حزب کارگری و نقش قدرتمند اتحادیه بازرگانی. در اصل، فرانسوی، که زبتن سازگار شده اشراف و بورژواها بود، زبان رسمی و اداری به شمار می‌رفت. این کشور تا این زمان با یک سیستم دوزبانه هلندی – فرانسوی گسترش یافته‌است. کنفرانس برلین در سال ۱۸۸۵ با پیمان استعمار کنگو با پادشاه لئوپولد دوم به عنوان املاک شخصی اش موافقت کرد و آن را ایالت آزاد کنگو نامید. در سال ۱۹۰۸، کنگو به عنوان مستعمره به کشور بلژیک واگذار گردید و از آن زمان به بعد کنگو بلژیک نامیده شد. بیطرفی بلژیک در سال ۱۹۱۴، در زمانی که آلمان بلژیک را به عنوان بخشی از نقشه شلیفن مورد حمله قرار داد. مستعمره‌های سابق آلمان، روآندا و اوروندی-که امروزه ووآندا و بروندی نامیده می‌شوند توسط کنگو بلژیک در سال ۱۹۱۶ تصرف شد. در سال ۱۹۲۴ این مناطق توسط اتحادیه ملل تحت اختیار بلژیک درآمدند. بار دیگر بلژیک توسط آلمان‌ها در سال ۱۹۴۰ طی یک یورش وحشیانه مورد حمله قرار گرفت. تا زمستان سال ۴۵-۱۹۴۴ که توسط نیروی متفقین آزاد شد تحت اشغال قرار داشت. کنگو بلژیک استقلالش را طی بحران کنگو در سال ۱۹۶۰ به دست آورد و روآندا اوراندی در سال ۱۹۶۲ مستقل شد.

"رویداد انقلاب بلژیک در سال ۱۸۳۰ رخ داد، چارلز گوستاو واپرز (۱۸۳۴)در موزه هنرهای باستان – بروکسل

بعد از جنگ جهانی دوم بلژیک به نیروهای ناتو پیوست و همراه با هلند و لوگزامبورگ گروه ملل بنلوکس را تشکیل داد. بلژیک همچنین یکی از شش عضو پایه‌گذار اتحادیه اروپایی فولاد و ذغالسنگ تأسیس شده در سال۱۹۵۱، اتحادیه اقتصادی اروپایی تشکیل شده در سال ۱۹۵۷ و اتحادیه انرژی اتمی اروپایی می‌باشد. بلژیک میزبانی فرماندهی ستاد مرکزی ناتو بر عهده دارد و همچنین بخش مهمی از نهادها و مؤسسات اتحادیه اروپاست که شامل هیئت اروپایی، شورای اتحادیه اروپا و جلسات فوق العاده پارلمان اروپا بعلاوه بخشی از موسساتش می‌باشد. در طول قرن بیستم و به طور اخص از جنگ جهانی دوم تاریخ بلژیک به سرعت تحت تأثیر دو کمیته اصلی خودگردان آن قرار گرفته‌است. این دوره شاهد افزایش کشمکش‌های فرقه‌ای بوده‌است و اتحاد ایالات بلژیک تحت بررسی قرار گرفته‌است.

از طریق اصلاحات قانون اساسی در دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، تقسیم نواحی کشور به ایجاد نظامی سه ردیفه منجر شد: فدرالیسم، انجمن زبان شناختی و دولت منطقه‌ای، مصالحه برای کاستن کشمکش‌های زبانی. امروزه این نهادهای فدرال قدرت قانونی بیشتری نسبت به پارلمان دو مجلس شورا و سنا کسب کرده‌اند در حالی که دولت ملی هنوز تقریبآ تمام مالکیت را کنترل می‌کند، بیش از ۸۰ درصد از دارایی‌های انجمن زبان شناختی و دولت منطقه‌ای و صد در صد تأمین اجتماعی.

دولت و سیاست[ویرایش]

نخست وزیر اسبق بلژیک گای ورهوفسکاد

بلژیک کشوری پادشاهیست. پادشاهی ای دارای وجهه ملی و دموکراسی مجلسی که پس از جنگ جهانی دوم از یک ایالات متحده به یک اتحادیه تبدیل شد. سیستم دو پارلمانی از سنا و مجلس شورا تشکیل شده‌است. در حالی که سنا مجموعه‌ای از سیاست‌مداران بالارتبه منتخب و نمایندگان انجمن‌ها و مناطق است، مجلس شورا نشانگر تمام بلژیکی‌های بالاتر از هجده سال در یک نظام رأی‌گیری همزمان می‌باشد. بلژیک از معدود کشورهاییست که رای دادن در آن اجباریست و به همین علت در جهان یکی از بالاترین آمار رأی‌گیری را داراست.[۱]

دولت فدرال که رسماً توسط پادشاه معرفی می‌شود، باید از مجلس شورا رای اعتماد بگیرد. توسط نخست وزیر رهبری می‌شود. تعداد وزرای هلندی و فرانسوی زبان طبق آنچه توسط قانون اساسی تعریف شده باید مساوی باشد.[۲]

شاه یا ملکه رهبر کشور محسوب می‌شوند اگرچه از طریق امتیاز مخصوص حق ارثی محدود. قدرت حقیقی در دست نخست وزیر و دولت‌های مختلفی‌است که کشور را اداره می‌کنند. نظام قضایی بر پایه حقوق مدنیست و از مجموعه قوانین ناپلئونی سرچشمه می‌گیرد. دادگاه استان یک رده از دادگاه فرجام خواهی که نهادی بر پایه دادگاه فرجام خواهی فرانسوی‌است پایین تر است. نهادهای سیاسی بلژیک پیچیده‌اند. بیشتر قدرت سیاسی حول و حوش نیاز به ارائه انجمن‌های زبان می‌گردد. از حدود سال ۱۹۷۰، حزب‌های سیاسی ملی مهم بلژیک به اجزای جداگانه‌ای تقسیم شده‌اند که به طور عمده علایق این انجمن‌ها را نشان می‌دهند. حزب اصلی در هر انجمن به سه خانواده مهم سیاسی تعلق دارند: جناح راست یا همان لیبرال‌ها، دموکرات‌های مسیحی و جناح چپ یا همان سوسیال دموکراتها. دیگر حزب‌های جدیدتر مهم عبارتند از حزب سبز و به خصوص در فلاندرز حزب ملی یا ناسیونالیست و احزاب راست‌گرای افراطی. سیاست تحت تأثیر گروه‌های تحمیل گرا مانند اتحادیه‌های تجاری و منافع تجاری به صورت بنگاه اقتصادی بلژیک می‌باشد.

پادشاه کنونی بلژیک آلبرت دوم بعد از پادشاه باودِوَین (در زبان هلندی: Boudewijn) در سال ۱۹۹۳ به حکومت رسید. از سال ۱۹۹۹، نخست وزیر، گای ورهفستاد از دموکرات‌ها و آزادی خواهان فلاندری رهبری شش حزب آزادی خواهان، سوسیال دموکرات‌ها، حزب سبز را بر عهده داشته و اغلب از دولت او با نام دولت رنگین کمان نام برده می‌شود. این اولین دولت بدون دموکرات‌های مسیحی بود که از سال ۱۹۵۸ به روی کار آمد.[۳]

در انتخابات عمومی بلژیک در سال ۲۰۰۳، ورهفستاد برای بار دوم برنده دوره انتصاب مجلس شد و رهبری ائتلاف چهار حزبی لیبرال سوسیال دموکرات‌ها را بر عهده گرفت. ساختمان مجلس شورا برروی سایت رسمی مجلس به زبان فرانسه. در سال‌های اخیر همچنین در حزب راست‌گرای افراطی جدائی طلبان ملی فلاندری‌ها تحرکات زیادی مشاهده شده‌است که درعین حال این حزب بر حزب Vlaams Belang که با اتهام نژادپرستی روبه‌رواست غلبه کرده‌است.[۴]

هدف اصلی دو حکومت ورهفستاد متعادل کردن بودجه بود؛ بلژیک یکی از معدود اعضاء EU است که تا کنون به این هدف نایل گشته‌است. این سیاست توسط حکومتهای موفق در طی دهه ۱۹۹۰، تحت فشار از جانب شورای اروپا به کار گرفته می‌شد. سقوط دولت پیشین عمدتآ به خاطر بحران دی اکسین بود.[۵]

بر ملأ شدن مسمومیت‌های شدید غذایی در ۱۹۹۹ موجب تشکیل دایره غذایی بلژیک شد.[۶]

این رویداد به جنجال بزرگ و نابهنجار حزب سبز در مجلس انجامید و تأکید بیشتری برروی سیاست‌های محیطی طی دولت اول ورهفستاد به وجود آورد. به عنوان مثال یکی از سیاست‌های حزب سبز باعث تصویب قانون خارج کردن قدرت هسته‌ای بلژیک شد، که توسط دولت جاری تعیین شده‌است. غیاب حزب دموکرات‌های مسیحی در مقامات دولتی به ورهفستاد این توانایی را داد تا موضوعات اجتماعی را با دیدگاهی لیبرال تر بر عهده بگیرد و قانون استفاده از مواد مخدر ملایم، ازدواج هم جنسان و کشتن از روی ترحم را به تصویب برساند. در دوره دو تا از مهم‌ترین مجالس بلژیک دولت سیاست فعالی را در آفریقا اتخاذ کرده‌است،[۷]

این سیاست‌ها بر خلاف دخالت سیاسی طی بحران خلع سلاح عراق بود و باعث تصویب قانونی در رابطه با جنایت‌های جنگ شد. در هر دو دوره حکومت ورهفستاد این مسئله مورد بحث انجمن بلژیک شد. از موارد مورد بحث اصلی می‌توان به راه‌های هوایی شبانه در فرودگاه بروکسل و وضعیت ناحیه انتخاباتی بروکسل – هال –ویلوود اشاره نمود.

کشمکش بین افراد از طریق دادگاه حکمیت حل و فصل می‌شود. چنین روشی باعث مصالحه شده و به فرهنگ‌های گوناگون امکان همزیستی مسالمت آمیز می‌بخشد. اقلیت فلاندری در سال ۱۹۸۰ منطقه فلاندر را برای تشکیل دولت فلاندری به دست آورد.[۸] مرزهای مشترک مناطق و انجمن‌ها دو ویژگی همه را ایجاد کرده‌است:محدوده منطقه پایتختی بروکسل شامل دو اقلیت فرانسوی و فلاندری‌است و محدوده اقلیت آلمانی زبان کاملاً داخل منطقه والون قرار گرفته‌است. مناطق فلاندری و والون به نهادهای اجرایی بیشتری در استان‌ها تقسیم شده‌اند. در بالاترین رده از این طرح سه رده‌ای دولت فدرال قرار دارد که امور خارجه، معاونت توسعه وزارت دفاع، ارتش، پلیس، مدیریت اقتصادی، رفاه اجتماعی، انتقال تأمین اجتماعی، انرژی، مخابرات و تحقیقات علمی، صلاحیت‌های محدود در حوزه تعلیم و تربیت و فرهنگ و سرپرستی امور مالیات‌ها را توسط مقامات کنترل می‌کند. دولت فدرال بیش از ۹۰ ٪ از تمام مالیات را در دست کنترل دارد. دولت‌های اقلیت مسئول توسعه زبان، فرهنگ و آموزش و پرورش در مدارس، کتابخانه‌ها، و تئاترها می‌باشند. رده سوم دولت‌های محلی هستند که بیشتر مسائل مربوط به اموال منقول و غیر منقول مانند خانه، وسایط ترابری را کنترل می‌نماید. به عنوان مثال، ساختمانی که به یک مدرسه در بروکسل اختصاص داده شده‌است و متعلق به نظام مدرسه عمومی‌است، توسط دولت منطقه‌ای بروکسل کنترل می‌شود. با این حال، مدرسه به عنوان یک مؤسسه، اگر فرانسوی زبان باشد، تحت قوانین دولت فلاندری درمی‌آید.

تقسیمات کشوری[ویرایش]